کد مطلب:187959 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:275
ستم های هشام به امام باقر
بیشتر دوران امامت امام باقر (ع) مصادف با حكومت طاغوتی هشام بن
[ صفحه 78]
عبدالملك بود.
در این دوران، امام باقر (ع) و یارانش شدیدا تحت نظر و سانسور بودند، صفوان بن یحیی از جدش محمد نقل می كند: به در خانه ی امام باقر (ع) رفتم و اجازه ی ورود خواستم، به من اجازه ندادند ولی به دیگری اجازه دادند، به منزل بازگشتم در حالی كه بسیار ناراحت بودم، بر روی تختی كه در حیاط بود دراز كشیدم و غرق در فكر بودم كه چرا امام به من بی اعتنایی كرد، و با خود می گفتم فرقه های مختلف مانند زیدیه و حروریه و قدریه و... به حضور امام می روند و تا ساعت ها نزد امام می مانند، ولی من كه شیعه هستم این طور؟!
در این فكرها غوطه ور بودم، ناگهان صدای در را شنیدم، رفتم در را باز كردم دیدم فرستاده ی امام باقر (ع) است و می گوید: همین اكنون به حضور امام بیا، لباسم را پوشیدم و به حضور امام رفتم، به من فرمود: «ای محمد! حساب قدریه و حروریه و زیدیه و... نبود، بلكه ما از تو كناره گرفتیم به خاطر این و آن» (یعنی جاسوسان حكومت دوستان ما را نشناسند كه باعث آزار آنها گردند) من این گفتار امام باقر (ع) را پذیرفتم و خیالم راحت شد. [1] .
[ صفحه 78]
عبدالملك بود.
در این دوران، امام باقر (ع) و یارانش شدیدا تحت نظر و سانسور بودند، صفوان بن یحیی از جدش محمد نقل می كند: به در خانه ی امام باقر (ع) رفتم و اجازه ی ورود خواستم، به من اجازه ندادند ولی به دیگری اجازه دادند، به منزل بازگشتم در حالی كه بسیار ناراحت بودم، بر روی تختی كه در حیاط بود دراز كشیدم و غرق در فكر بودم كه چرا امام به من بی اعتنایی كرد، و با خود می گفتم فرقه های مختلف مانند زیدیه و حروریه و قدریه و... به حضور امام می روند و تا ساعت ها نزد امام می مانند، ولی من كه شیعه هستم این طور؟!
در این فكرها غوطه ور بودم، ناگهان صدای در را شنیدم، رفتم در را باز كردم دیدم فرستاده ی امام باقر (ع) است و می گوید: همین اكنون به حضور امام بیا، لباسم را پوشیدم و به حضور امام رفتم، به من فرمود: «ای محمد! حساب قدریه و حروریه و زیدیه و... نبود، بلكه ما از تو كناره گرفتیم به خاطر این و آن» (یعنی جاسوسان حكومت دوستان ما را نشناسند كه باعث آزار آنها گردند) من این گفتار امام باقر (ع) را پذیرفتم و خیالم راحت شد. [1] .
[1] رجال كشي ص 223- بحار ج 46 ص 371.